فرشته آسمونی ما ، كيانوشفرشته آسمونی ما ، كيانوش، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

دو پرنس کلبه ما

کیانوش نگو بلا بگووووووو...

سلام نفس مادر.........  مطمئنم کمتر کسی یه پسر کوچولو مثل عسل خان ما سراغ داره که در اوج مودب بودن و خوش اخلاقی  نهایت شیطنت و خرابکاری رو هم داشته باشه...   اتاق پسر مامان حتی برای 1 دقیقه مرتب دیده نمیشه... هرگززززززززززز... وقتی ازت می خواهم کمکم کنی تا وسایلت رو بزاریم سر جاش کمک می کنی و همه رو جمع می کنی اما به محض جمع شدن آخرین تیکه دوباره ریختن رو شروع می کنی ....   به خدا خسته شدم بس که در و دیوار و زمین و زمان رو شستم و ضدعفونی کردم تا یه وقت خدای نکرده پسرکم مریض نشه ... خوشمزه است مامانی؟؟؟؟ اگه گفتین کی اونجاست؟؟!!!!  دااااااااااالی کیانوووووووووووش ...
27 تير 1392

بدون عنوان

سلام گل پسرم....   3 روز پیش رفتیم تولد اهورا جان.... واااااااااااااااای که چقدر خوش گذشت .... هم به قند عسل مامان خوش گذشت هم به مامان قند عسل ...   پسر مامان با آرمین جان گرم گرفته اساسی..... پسرکم در حال گرم کردن مجلس ....یکه تازی بود برای خودش....   پسرکم در حال کمک به خاله میترا برای جمع و جور کردن خونه بعد از تموم شدن تولد... بلللللللللللله... یه همچین پسری داریم ما .... تازشم بعدش یه دستمال برداشت زمین ومبل ها و دیوارها رو تمیز کرد برامون قربونش برم.... کیانوش مامان  ساعت 2 نصف شب... بچم این قابلیت رو داره که تا 6 صبح هم با همین لبخند بیدار بمونه قربونش برم... ...
25 تير 1392

بدون عنوان

  عزیز دردونه مامان فقط چند روز تا تولد 2 سالگیت مونده .... چقدررررررر زود گذشت مامانی ...شاید آسون نبود ولی شیرین بود ... الان که به خودم نگاه می کنم می بینم تو این دنیا هیچ چیزی به اندازه صدای قشنگ خنده هات وقتی من قلقلکت می دم و تو از ته دل بلند بلند می خندی و ریسه میری منو خوشحال نمی کنه...  این روزها من و تو بیشتر وقتمون رو به بازی با هم می گذرونیم .... گاهی باهم می ریم قدم می زنیم یا خرید می کنیم یا پارک می ریم .... با هم کارتون نگاه می کنیم ... شعر می خونیم و دیوونه بازی درمیاریم... تا 10  می شمریم ، 9 تاشو یواش میگیم بعد لپهامونو می چسبونیم به هم و داد می زنیم 10 و برای خودمون دست می زنیم ... د...
5 تير 1392
1